loading...
مانا وبلاگ معرفی سایت ها
مانا بازدید : 14 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

زمانی از جهان سوم، جهان سومی بودن نوشتم:

"گاهی به جهان سومی بودن چیزی که برائت ما از تنبلی ها و سستی هامون شده؛ می رسم اما وقتی درست به این واژه فکر می کنم می بینم اصلا جهان سومی در دنیای خارج وجود نداره در واقع جهان سوم همان دنیای کوچیک و محصور و محدودی هست که من دور خودم کشیدم

جهان سومی که ریشه ی همه ی نداشته هات رو گردن دیگران میندازی؛

گردن پدر و مادری که هستیش رو به پای تعالی تو ذره ذره خرج کرده

دانشگاهی که به اصطلاح تو رو از رشد متوقف کرده؛ و در حالت سکون معلق ساخته

رشته ای که احساس میکنی مغز تو رو فریز کرده و قدرت فکر کردن و پرواز فکر رو ازت گرفته

اساتیدی که با شخم زدن روحت تو رو؛ درگیر نفرت های پوچ و بی پروا کرده

جامعه ای که با شلاق های گاه و بی گاهش تو رو هر روز به پایین و پایین تر کشونده"...

 

نقد دیدگاهی که؛ سیستم جهان سومی بودن را به عنوان یک مانع پیشرفت قلمداد می کند، این روزها که در ارتباط با علمداران و سردمداران منتقد جهان سومی بودن هستم !!! اشخاص شخیصی!!!؟؟ که دائم اُرد می دهند و مملکت، سیستم آموزشی و هزار و یک واژه ی نچسب دیگر را در کنار هم قرار داده و  همه چیز را در ارتباط با جهان سوم بودن قرار می دهند، به این فکر میکنم که واقعا جهان سوم را با تمام وجودم میتوانم حس کنم

زمانی که فرهیختگان جامعه را در جایگاه چاپلوسان و ریاکاران می بینم

حقارت شخصیتشان را می بینم  که نمود می یابد در رقم زدن آینده ای مبهم برای ما

زمانی که می بینم ظواهر و جلوه های رنگ و روغنی، فرهیختگان را به مرتبه ای از تنزل شخصیت می رساند که عدالت را در سایه می گذارند و  عجین می شوند با اصطلاحات مدرن جامعه امروزی ما؛ با کلاس...!!!!؟؟؟

 که دست می برند به قلم، خنده می اندازند به لب و با یک حرکت ناجوانمردانه از قابلیتی یکسان، دو سطح طبقاتی در آینده ای نه چندان دور می سازند...

این روزها جهان سوم را می توانم در چشماهایی که ملتمسانه در جستجوی حداقل های زندگیشان در دستان فرهیختگان هستند، ببینم زمانی که عطای عدالت را به لقایش بخشیده اند.

این روزها می نویسم؛

جهان سوم؛ واژه ای غریب اما نزدیک

وجود دارد ، زندگی میکند

و شاید از وجود ما هم بزرگتر و ریشه دارتر باشد.


مانا بازدید : 15 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
 

112433_saqeb.irEmam-Ali

 

حضرت علی (علیه السلام):

«مَنْ صَارَعَ الْحَقَّ صَرَعَهُ-

هرکه باحق درآویزد(زدو خورد نموده ،بخواهد آنرا از بین ببرد)حق اور ابه خاک افکند(نابود سازد ،زیراخداوند یارحق است وکسی را توانائی نیست که بااو پنجه اندازد)»

 

منبع :نهج البلاغه -فیض الاسلام حکمت ۴۰۰


مانا بازدید : 62 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
الان که دارم این پست و میزارم. رو تابی که آقا سید واسه نوه هاش تو حیاطشون درست کرده نشستم!همین تازه نشستم!داشتیم با آقا سید به خدمت باغچه ها میرسیدیم حسابی خوشگلشون کردیم یه طرف که درخت یه طرف هم سبزیجات و گل !تو این هوای آلوده تو این شهر غریب اینجا هواش با همه جای این شهر و خونه هاش فرق داره!!معصومه خانم در حال پایین اومدن از پله هاست با سینی ای که احتمالا توش سه فنجون چای و نبات و کشمشو قنده!جای شما خالی!من رفتم!
مانا بازدید : 408 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
سلام ، امروز براتون لینک آهنگ جدید skrillex همراه با گروه افسانه ای the doors گذاشتم .

گروه the doors بعد از 30 سال برای اولین بار دوباره استودیو اومدن و این ترک رو با skrillex ضبط کردن . سالها پیش خواننده این گروه یعنی jim morrison خود کشی کرد و به کلوب 27 ساله ها پیوست .

این آهنگ تو سبک آهنگای این گروه ضبط شده با چاشنی موسیقی مدرن skrillex ترکیب شده .

آهنگ بسیار زیبایی هست ، امیدوارم ازش لذت ببرید.

اسکریلکس و دورز

MP3.320
Skrillex feat The DOORS - Breakin' A Sweat


243

مانا بازدید : 13 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)
 

مصرعی از قلب مـن ، با مصرعی از قلب تــــــو ...

شاه بیتی میشود در دفتر و دیوان عشـــــــــــــــــق ...

خیلی خوبه که دستِ فاصله هیچوقت به عشق نمیرسه مگه نه ؟ :))


مانا بازدید : 18 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

کسی که راحت تو رو میذاره زیر پاش میره

دو قدم جلوتر داره زیر پای کسی دیگه له میشه

قانون طبیعت اینه از هر دستی بدی میگیری !


مانا بازدید : 15 سه شنبه 02 مهر 1392 نظرات (0)

کار کردن برای خدا در هر عرصه ای که باشد نتیجه اش پاکیزگی روح و نورانیت قلب است. و یکی از این عرصه هایی که جوانان این مرز و بوم را تا حد نورانیت عرفای سالخورده، بالا برد عبارت بود ازعرصه ی سرنوشت ساز «هشت سال دفاع مقدس». آن هنگام که دشمنان خدا و دین خدا با تمام توان برای محو شریعت الهی، جنگ نابرابری را بر ما تحمیل کردند این جوانان مؤمن و انقلابی بودند که برای رضایت خداوند از تمام زندگی خود گذشتند و پا در میدان نبردی سهمگین نهادند.

همان ها که نه احساسات دوران جوانی، نه رنج دوری از والدین و خانواده و نه حتی ترس از مرگ نتوانست مانع از حضور و جانفشانی آنان گردد. نتیجه ی چنین حضور خالصانه ای این بود که روز به روز به صفا و نورانیت آن رزمندگان، اضافه می شد و لحظه به لحظه به لحظه سبک بار تر می شدند؛ تا جاییکه برای پروازشان دیگر هیچ مانعی وجود نداشت.

«معروف بود در دوران دفاع مقدس ميگفتند فلانى نور بالا ميزند...يعنى بزودى شهيد خواهد شد... اين را من خودم مشاهده كردم. نه یک بار و دو بار. ... يك سرگرد ارتشى كه بعد ما فهميديم ايشان اهل آشخانه است - سرگرد رستمى - به ميل خود، به صورت بسيجى آمده بود در مجموعه‌ى گروه شهيد چمران، آنجا فعاليت ميكرد. بنده مكرراً او را ميديدم؛ مى‌آمد، ميرفت. يك شبى با مرحوم چمران نشسته بوديم راجع به مسائل جبهه و كارهایى كه فردا داشتيم، صحبت ميكرديم؛ در باز شد، همين شهيد رستمى وارد شد. چند روزى بود من او را نديده بودم. ديدم سرتاپايش گل‌آلود است؛ اين پوتينها گل‌آلود، بدنش خاك‌آلود، صورتش خسته، ريشش بلند؛ اما چهره را كه نگاه كردم، ديدم مثل ماه ميدرخشد؛ نورانى بود. روزهاى قبل، من اين حالت را در او نديده بودم. رفته بود در يك منطقه‌ى عملياتى، آنجا فعاليت زيادى كرده بود؛ حالا آمده بود، ميخواست گزارش بدهد. او بعد از چندى هم به شهادت رسيد...اين نورانيت را خيلى‌ها ديدند؛ ما هم ديديم.» [1]

و امروز که سال ها از دوران دفاع مقدس می گذرد، همچنان حسرت نورانی شدن و پر کشیدن به سمت ملکوت، بر دلهای بی قرار، باقی مانده است. یادمان باشد که مسیر کمال، مسدود شدنی نیست و فیض مستمر الهی، برای رسیدن به روح و جان عاشقان، مهیاست؛ فقط باید «راه بلد» مسیر باشی... «با ولایت تا شهادت»

 

پاورقی:

1- رهبر معظم انقلاب/ 24 مهر


مانا بازدید : 19 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)
سلام ناهید عزیزم

تبریک عرض میکنم.انشاا.. خوشبخت بشین.

شرمنده که ما خبر نداشتیم.وظیفم بوده زودتر تبریک بگم.


مانا بازدید : 18 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)


خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدایا دلم گریه داره


تورو خدا بهم آرامش بده


مانا بازدید : 20 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

Թուրքիայի  և Ադրբեջանի Հանրապետության օգնությամբ Չեչեն ահաբեկիչները տարանցվում են Սիրիա

 

 

 

Չեչենիայի ինքնավար հանրապետության ներքին գործերի նախարարությունը հայտնել է, որ չեչեն ահաբեկիչները Թուրքիայի և Ադրբեջանի Հանրապետության տարածքից օգտվում են Սիրիա անցնելու համար:

Հայկական «Պանորամա» կայքեջի հաղորդման համաձայն՝ Չեչենիայի ներքին գործերի նախարարության տված զեկույցը ապացուցում է, որ Սիրիայի բախումներում ներկա գտնվող չեչեն ահաբեկիչները Թուրքիայի և Ադրբեջանի Հանրապետության տարածքից օգտվելով, կարողացել են հասնել Սիրիա:

Նույն զեկույցի հիման վրա, ՌԴ պաշտոնատարները մտահոգ են, որ այդ ահաբեկիչները Սիրիայի պատերազմից վերադառնալուց հետո, կարող են խռովություններ տարածել ՌԴ տարածքում:   

Զեկույցում նշված է, որ Սիրիա գնացած չեչեն ահաբեկիչների թվային տվյալների մասին ստույգ տեղեկություն չկա, սակայն ենթադրվում է մոտավորապես 200-ից 500 չեչեն ահաբեկիչներ ներկա են Սիրիայում:

 

 


مانا بازدید : 15 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

باز آمد بوی ماه مدرسه *** بوی بازی های راه مدرسه

بوی ماه مهر ماه مهربان *** بوی خورشید پگاه مدرسه

از میان کوچه های خستگی *** می گریزم در پناه مدرسه

باز می بینم ز شوق بچه ها *** اشتیاقی در نگاه مدرسه

زنگ تفریح و هیاهوی نشاط *** خنده های قاه قاه مدرسه

باز بوی باغ را خواهم شنید *** از سرود صبحگاه مدرسه

روز اول لاله ای خواهم کشید *** سرخ بر تخته سیاه مدرسه

بوی پائیز همیشه برایم تداعی کننده بوی کیف و کتاب و دفتر و قلم نو بود که تا مدتها بوی نویی شان در اتاقم می پیچید. روزهای اول مدرسه با چه وسواسی از وسایلم مراقبت می کردم. می خواستم تا آخر سال همان بو را داشته باشند. حسی زودگذر که فقط تا یک هفته دوام داشت.

 هنوز هم با پائیز به وجد می آیم و هوس نویی می کنم. دلم می خواهد باز روپوش مدرسه به تن کنم و در میان شادی و غوغای بچه ها خودم را گم کنم. پا به دنیایی بچگانه بگذارم و از آن لذت برم. بخندم، بدوم، و بازی کنم، فارغ از تمام دنیای بزرگانه ای که برای خود ساخته ام. این دنیا دیگر محصور باید ها و نباید های ساختگی نیست. بی انتهاست. بی غل وغش، آرام و راحت و بی دغدغه. راحت می خندی، راحت می گریی و راحت تر همه را فراموش می کنی.

روزهای اول مهر … روزهای پر از شادی و دلهره.

 روز اول مهر روز مهمی برای بچه مدرسه ایهاست ، روزی که حداقل سرنوشت یکسالتان رقم میخورد. زیرا که در این روز همکلاسیها و بخصوص بغل دستی شما مشخص میشود و شما یکسال باید در کنار آنها یک سوم از روزتان را سپری کنید .گر چه کبوتر با کبوتر ، باز با باز ، کند همجنس با همجنس پرواز . ولی باید دانست که در بسیاری از مواقع این دست تقدیر است که شما را در کنار کسی مینشاند که شاید هیچ سنخیتی نداشته باشد و ممکن است آنچنان تاثیری در شما بگذارد که یا رستگار شوید و یا زیانکار.
وقتی به روزهای اول مهر فکر میکنم ، یاد آن لحظه میافتم که بچه ها وارد کلاس می شدند و می خواستند جای خود را مشخص کنند. بچه درس خوانها معمولا ردیفهای جلویی را پر میکردند ، بچه های شرور و غالبا مردودی در ردیفهای آخر کلاس ، بچه های بازیگوش کنار پنجره ، متقلبها کنار دیوار و بقیه هم بلا تکلیف هر جا که گیرشان می آمد می نشستند…..

راستی شما دلتان واسه شیفت های صبح و بعد از ظهراولین دبستان روستامون تنگ نشده؟ واسه اون شلوغیایش؟ واسه اون معلماش؟ واسه اون سرویس معلماش؟ واس اون فَلَکا و ترکه های انارش؟ واس اون دعواهای زنگ اخر؟ واس  ….

 


...

مانا بازدید : 15 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)
ایـن روزهـا بـا تـو بـه وسـعـت تـمـام نـداشـتـه هـایـم حـرف دارم…

امـا مـجـالـی نـیـسـت تـا بـنـشـیـنـی بـه پـای ایـن هـمـه حـرف،

دلـم تـنـگ اسـت فـقـط بـرای حـرف زدن بـا تـو…

دیـگـر نـمـیـدانـم چـه کـنـم، یـا چـه بـگـویـم…

مانا بازدید : 16 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)
 

به مناسبت تولد حوض فیروزه خرید از این فروشگاه در این هفته

(تا تاریخ ۵ مهر ماه) همراه با دریافت  بدلیجات سنتی  این فروشگاه بعنوان هدیه خواهد بود..


مانا بازدید : 55 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)
نیم بوت پسرانه مارک ماشی مارو چینی صادراتی

جنس نابوک

رنگ مشکی و زرد

سایز نوشته شده روش 130

جعبه مخصوص هم دارد.

حدودا فکر می کنم برای نی نی یک سال و نیم تا دو سال خوب باشه

اگه بخواهید کفش رو براتون سانت می کنم.

من از جنسش خیلی راضی بودم. تا یه اسپری نابوک می زنی می شه مثل روز اولش نو نو! تو عکس هم به خاطر جنسش این جوری افتاده وگرنه مشکی یک دسته!

از رولان خریداری شده بود.

برای دیدن عکس های بیشتر به ادامه مطلب برید!


مانا بازدید : 16 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

  بازگشایی مدارس که هر سال در کشور ما از اول مهر می باشد، در واقع بهار یادگیری نو نهالهان، دانش آموزان و حتی دانشجویان است. در آغاز سال تحصیلی جدید همگی فراگیران با شور و اشتیاقی وافر و در حدی ستودنی در مراکز یادگیری دانش ظاهر می شوند و طلیعه بهار دانش را علاقمندان به علم با سرتاسر وجود ظاهری و باطنی خویش جشن می گیرند و مشتاقانه چشم به دهان مربی و معلم و گوش جان به کلامشان می سپارند تا شاید از همان ابتدای شروع سال تحصیلی نو از نواهای ایشان موقعیت بهتر خود را در تحصیل بازیابند.

   هر یادگیرنده ای اعم از خردسال و بزرگسال دوست دارد که اندوخته هایش را به کار گیرد و یا از میزان اندوخته هایش دیگران هم اطلاع داشته باشند، اما آیا به راستی دانش آموزان و دانشجویان ما چیزی یاد می گیرند که به اصطلاح امروزی در آنها تغییر حاصل کند و آنها هم به نوبه خود حامل تغییر باشند؟

  هر روز از صبح زود بیدار شدن و تا ظهر و گاهی هم بعد از ظهر سر کلاس درس رفتن و گوش دادن و یادداشت برداشتن و یا جزوه کپی کردن، حاصلش چیست؟ با سواد شدن برای داشتن یک زندگی بهتر یا سیاه شدن در درس زندگی.

  واقعاً دلیل این که اکثر محصلان و دانش آموختگان ایرانی این قدر کم از اندوخته های علمی استفاده می کنند یا  سود می جویند چیست؟ آیا چیزی یاد نمی گیرند یا روش به کارگیری دانش را نمی آموزند؟ که در هر دو صورت آن که بازنده است یادگیرنده و به تبع آن آسیب وارده هم به جامعه ای که در آن فرد زیست می کند و نشو ونما می یابد.

  مربیان تعلیم و تربیت، مدیران، معلمان و اساتید در زمینه وضعیت موجود تا چه حد دخیل هستند؟ و آیا خود آنها هم قربانیانی نیستند که در میدان یادگیری دانش به قربانگاه رفته اند؟

   حفظ مطالب درسی کتابهای ادبیات، تاریخ و جغرافیا ، فرمول های فیزیک، شیمی، زیست و ریاضی تا چه اندازه قدرت درک دانش آموزان را در حل مسائل علمی یاری می دهد؟ و دانش آموز ایرانی تا چه حدی توانایی تجزیه و تحلیل و قدرت فهم مسائل را دارد؟

  متاسفانه یه عمر به سر کلاس درس می رویم، گوش می کنیم، نگاه می کنیم و یادداشت بر می داریم و برای امتحانات به شدت هر چه تمامتر حفظ می کنیم و بالاخره نمره قبولی می گیریم از دوران ابتدایی به دوران راهنمایی، متوسطه و دانشگاه می رویم، مدرک می گیریم و ... و هنوز نمی دانیم که از زندگی چه می خواهیم، و اصلاً چرا درس خواندیم و این همه حفظ کردن و یادداشت کردن و امتحان دادن چه سودی داشت و حتی بعضی مواقع نمی دانیم معنی اسم خودمان چیه و یا اینکه شهر ما چگونه شهر شد و منظور سعدی از فلان شعر چه بود. بنی آدم اعضای یکدیگرند         خوب بنی آدم اعضای یکدیگرند و چون عضوی را به درد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار     خوب همین این که معنی ندارد و لازم نیست به مغزمان فشار بیاوریم بنی آدم که مشخصه و اعضای آدمها هم که معلومه بقیه هم دیگر حفظیم و السلام این همه بحث و مداقه و نظر نمی خواهد درس خواندن یعنی همین و بس. بقیه درس ها هم همینطور در فیزیک یه نیوتن شانسی بر می خوره به افتادن سیب از درخت و فرمول نیوتن این هم از فیزیک و شیمی و زیست و این داروین با نظریه تکاملی اش. من همه چیز را می دانم همه را حفظ هستم، پس من یک دانش آموز، دانشجو و دانشمند ایرانی هستم.


مانا بازدید : 22 دوشنبه 01 مهر 1392 نظرات (0)

هرکسی باید آرامش خود را از درون پیدا کند

آرامش واقعی نباید تحت تاثیر پیشامدهای بیرونی باشد


مانا بازدید : 15 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
به اندازه ی چشمان کفتربازی که کفترش بر بام دیگری نشسته ،

بیقرارتم !



مانا بازدید : 21 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)

واقعا نمیدونم چی بگم

ذهنم خالی خالیه

مدرسه ها پس فردا شروع میشه

فکرم درگیر درس و مدرسه میشه

مخاطب خاص:::::::::

میخوام بخونم که بدونی ضربت اونقدرام کـــــــــــــاری نبوده

که وقت پشیمونیت که برگشتی،

که غرورتو خورد کردی،

که زیر پام با تمـــــــــــــــــــــــــام وجـــــــــــــــــــــــــــــــــــودم لهت کردمممممممممممممممممممممم


مانا بازدید : 14 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
به نظر شما علت افت استقلال و صعود فولاد چیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ 

مانا بازدید : 15 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
سرنوشت من اینه که تنها بمونم تنهای تنها

تنهاییم روز به روز بزرگتر میشه

باید قبول کنم

بالاخره هر کس یه سرنوشتی داره دیگه اشکال نداره من تنها میمونم

خسته شدم چقدر منتظر باشم که خدا جواب خوبی هامو بده در صورتی که هیچ اتفاقی نمیشه و روز به روز حال روحیم بدتر میشه

فقط باید ظاهرمو حفظ کنم دوس ندارم بقیه واسه من ترحم کنن و هی بگن که اره نفس افسرده شده وهیچکاری هم که نمیکنن فقط فک میکنن هی مهمونی بگیرن و دورمو شلوغ کنن حالم خوب میشه

در صورتی که من از همشون خسته ام حالا دیگه اینجوریه و واقعا با اون چیزی که خدا میخواد نمیشه جنگید خدا اینجوری میخواد و من هیچکاری نمیتونم بکنم

باید قبول کنم تو همیشه تنهایی تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها تنها

حالا سرمو با اهمین دانشگاه و کلاس حسابداری و اینا گرم میکنم تا لیسانسمو بگیرم بعدشم یا برم سرکار یا برم فوق یا بشینم تو خونه و دوباره برم کلاسی چیزی و از این چیزا دیگه این اینده ی منه

هیچ اتفاق خوشایندی توش قرار نیست بیفته و هیچ خبر خوبی نیس تازه خدا کنه همینجوری بمونه و از این بدتر نشه

چه میدونم


مانا بازدید : 149 یکشنبه 31 شهریور 1392 نظرات (0)
جمعه گذشته مورخ 92/6/29 هیأت مرآت الشهدا در پنج کیلومتری بهبهان در روستایی بنام قالند وسطی مهمان شهیدان نوراله مزارع موقر و اصغر دهقان بود.

دقایقی قبل از اذان مغرب به منزل شهید نوراله مزارع موقر رفتیم. زیارت آل یاسین در منزل شهید قرائت شد و پس از آن لحظاتی را در محضر مادر شهید بودیم. با شنیدن صدای اذان بچه های هیأت به مسجد روستا رفته و نماز مغرب و عشاء به امامت حاج آقا نعماء خوانده شد.

بعد از نماز راهی منزل شهید اصغر دهقان شدیم. پس از قرائت زیارت عاشورا برادر و رفقای شهید آقایان قاسمی و نامجو از شهید بزرگوار برای جمع حاضر صحبت کردند و برنامه با خواندن وصیت نامه شهید اضغر دهقان به پایان رسید.


تعداد صفحات : 4

اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 154
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 15
  • آی پی دیروز : 3
  • بازدید امروز : 107
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 119
  • بازدید ماه : 198
  • بازدید سال : 431
  • بازدید کلی : 6,773